×

    وبلاگ

    یاد بگیرید که عاشق شبکه سازی باشید، 4 استراتژی برای کمک به شما

    یاد بگیرید که عاشق شبکه سازی باشید، 4 استراتژی برای کمک به شما

    من از شبکه سازی متنفرم. ما همیشه این را از زبان مدیران، دیگر متخصصان و دانشجویان MBA می‌شنویم. آنها به ما می‌گویند که شبکه باعث می‌شود آنها احساس ناراحتی و ساختگی کنند. اگرچه برخی از افراد علاقه طبیعی به آن دارند (یعنی برون گراهایی که تعامل اجتماعی را دوست دارند و در آن رشد می‌کنند.) بسیاری به طور قابل درک آن را استثمارگر و غیر واقعی می‌دانند.

    اما در دنیای امروز، شبکه یک ضرورت است. کوهی از تحقیقات نشان می‌دهد که شبکه‌های حرفه‌ای منجر به فرصت‌های شغلی و کسب و کار بیشتر، دانش گسترده‌تر و عمیق‌تر، ظرفیت بهبود یافته برای نوآوری، پیشرفت سریع‌تر، و موقعیت و قدرت بیشتر می‌شوند. ایجاد و پرورش روابط حرفه‌ای نیز باعث بهبود کیفیت کار و افزایش رضایت شغلی می‌شود.

    به عنوان مثال، وقتی 165 وکیل را در یک شرکت حقوقی بزرگ در آمریکای شمالی مطالعه شد، متوجه شدیم که موفقیت آنها به توانایی آنها در ایجاد شبکه موثر هم در داخل (برای اینکه خود را به مشتریان منتخب اختصاص دهند) و هم در خارج (برای وارد کردن تجارت به شرکت) بستگی دارد. کسانی که این فعالیت‌ها را ناپسند می‌دانستند و از انجام آنها اجتناب می‌کردند، نسبت به همتایان خود ساعت‌های قابل پرداخت کمتری داشتند.

    خوشبختانه، تحقیقات ما نشان می‌دهد که می‌توان بر بیزاری از شبکه غلبه کرد. ما چهار استراتژی را برای کمک به افراد برای تغییر طرز فکرشان شناسایی کرده‌ایم.

     

    1. تمرکز بر یادگیری:

    اکثر مردم تمرکز انگیزشی غالب دارند، چیزی که روانشناسان از آن به عنوان ذهنیت ترفیع یا پیشگیری یاد می‌کنند. کسانی که در دسته اول قرار می‌گیرند اساساً به رشد، پیشرفت و دستاوردهایی می‌اندیشند که شبکه می‌تواند برای آنها به ارمغان بیاورد، در حالی که کسانی که در دسته دوم هستند آن را چیزی می‌دانند که به دلایل حرفه‌ای موظف به مشارکت در آن هستند.

    در آزمایش‌های آزمایشگاهی که در ایالات متحده و ایتالیا با دانشجویان و بزرگسالان شاغل انجام شده است و در یک نمونه اضافی از 174 وکیل در شرکتی که مطالعه شده است، اثرات هر دو نوع تفکر را مستند کردیم. افراد متمرکز بر تبلیغات به دلیل اینکه می‌خواستند، شبکه‌ای شدند و با هیجان، کنجکاوی و ذهنی باز در مورد همه احتمالاتی که ممکن است آشکار شود به فعالیت نزدیک شدند. افراد متمرکز بر پیشگیری، شبکه سازی را یک شر ضروری می‌دانستند و در حالی که درگیر آن بودند، احساس می‌کردند که معتبر نیستند، بنابراین کمتر این کار را انجام می‌دادند و در نتیجه در جنبه‌های شغلی خود عملکرد ضعیفی داشتند.

    یک عملکرد اجتماعی مرتبط با کار را در نظر بگیرید که احساس می‌کنید موظف هستید در آن شرکت کنید. می‌توانید به خود بگویید: من از این نوع رویدادها متنفرم. من مجبورم یک برنامه اجرا کنم و با همه حرف بزنم و وانمود کنم که از آن خوشم آمده است. یا می‌توانید به خودتان بگویید: چه کسی می‌داند، می‌تواند جالب باشد. گاهی اوقات در زمانی که اصلا انتظارش را ندارید، مکالمه‌ای دارید که ایده‌های جدیدی را مطرح می‌کند و به تجربیات و فرصت‌های جدید منجر می‌شود.

    خوشبختانه، همانطور که کارول دوک از دانشگاه استنفورد در تحقیقات خود مستند کرده است، این امکان وجود دارد که ذهنیت خود را از پیشگیری به ارتقاء تغییر دهید، به طوری که شبکه را به عنوان فرصتی برای کشف و یادگیری به جای یک کار طاقت فرسا ببینید.

    اگر درون گرا هستید، البته نمی‌توانید به سادگی خود را برون گرا بخواهید. اما هرکسی می‌تواند انتخاب کند که کدام تمرکز انگیزشی را برای شبکه سازی به کار گیرد. روی نکات مثبت تمرکز کنید، اینکه چگونه به شما کمک می‌کند دانش و مهارت‌های مورد نیاز شغل خود را تقویت کنید و این فعالیت بسیار ارزشمندتر به نظر می‌رسد.

     

    1. علایق مشترک را شناسایی کنید:

    گام بعدی برای دلپذیرتر کردن شبکه این است که به این فکر کنید که چگونه علایق و اهداف شما با افرادی که ملاقات می‌کنید همسو می‌شوند و چگونه می‌توانند به شما در ایجاد روابط کاری معنادار کمک کنند. برایان اوزی، از دانشگاه نورث وسترن، این را اصل فعالیت‌های مشترک می‌نامد. او توضیح می‌دهد: «شبکه‌های قدرتمند از طریق تعاملات معمولی شکل نمی‌گیرند، بلکه از طریق فعالیت‌های نسبتاً پرمخاطره‌ای که شما را با افراد مختلف مرتبط می‌کند، ایجاد می‌شوند.

    مطالعات متعدد در روانشناسی اجتماعی نشان داده است که افراد زمانی که با هم بر روی وظایفی که به مشارکت یکدیگر نیاز دارند، مشارکتی‌ترین و طولانی‌ترین ارتباطات را برقرار می‌کنند. این وابستگی متقابل وظایف می‌تواند یکی از بزرگ‌ترین منابع انرژی مثبت در روابط حرفه‌ای باشد.

    رویکردی را در نظر بگیرید که کلود گرونیتزکی، یک کارآفرین سریالی در صنایع رسانه، زمانی که قصد ملاقات با جفرسون هک، بنیانگذار مجله موسیقی زیرزمینی بریتانیایی Dazed & Confused را داشت. همانطور که در مطالعه موردی مدرسه بازرگانی هاروارد توسط جولی باتیلانا، لاکشمی راماراجان و جیمز وبر، گرونیتزکی، که در آن زمان 22 سال داشت و در حال آماده شدن برای تأسیس اولین کسب و کار خود، یک مجله شهری هیپ هاپ در لندن بود، توضیح داده شد، هر آنچه را که می‌توانست در مورد هک یاد گرفت.

    گرونیتزکی به یاد می‌آورد که همه مجلات او را خواندم، متوجه شدم درباره چه چیزی می‌نویسد و چه گروه‌هایی را بررسی می‌کند. من آنقدر این کار را انجام دادم که احساس کردم تقریباً می‌توانم شخصیت او را قبل از ملاقاتمان درک کنم. گرونیتزکی که به آن دانش مسلح شده بود و متقاعد شده بود که او و هک جهان بینی و آرزوهای مشابهی دارند، با نزدیک شدن به بزرگان صنعت احساس راحتی بیشتری می‌کرد.

    هنگامی که شبکه شما توسط علایق اساسی و مشترکی که از طریق تحقیقات جدی شناسایی کرده‎اید هدایت می‌شود، احساس واقعی‌تر و معنادارتر می‌شود و به احتمال زیاد منجر به روابطی می‌شود که این ویژگی‌ها را نیز دارند.

     

    1. به طور کلی در مورد آنچه می‌توانید بدهید فکر کنید:

    حتی وقتی با هیچ فردی علاقه‌ای مشترک ندارید، احتمالاً می‌توانید با فکر کردن فراتر از بدیهیات، چیز ارزشمندی برای ارائه پیدا کنید. البته، این همیشه آسان نیست. ما دریافتیم که افرادی که احساس ناتوانی می‌کنند، به دلیل اینکه در سازمان‌های خود کوچک‌تر هستند، به دلیل متعلق به اقلیت هستند یا به دلایل دیگر، اغلب بر این باورند که خیلی کم دارند و بنابراین کمترین احتمال را دارند که در شبکه سازی مشارکت کنند، حتی اگرچه آنها کسانی هستند که احتمالاً بیشترین سود را از آن خواهند برد.

    این مشکل در دو تحقیقی که ما در شرکت حقوقی ذکر شده در بالا انجام دادیم که گروه‌های مختلفی از وکلا را در مقاطع زمانی مختلف درگیر کردند، برجسته شد. ما دریافتیم که افراد ارشد معمولاً به دلیل قدرت بیشتر آنها در سازمان، بسیار راحت‌تر از افراد جوان در شبکه سازی هستند. این منطقی است. وقتی مردم باور دارند که چیزهای زیادی برای ارائه به دیگران دارند، مانند توصیه‌های عاقلانه، راهنمایی، دسترسی و منابع، ایجاد شبکه راحت‌تر و کمتر خودخواهانه به نظر می‌رسد.

    یک آزمایش کنترل شده این یافته را تأیید کرد: افرادی که در آنها احساس قدرت را القا می‌کردیم، نسبت به افرادی که به شرایطی اختصاص داده شده بودند که احساس ناتوانی می‌کردند، شبکه سازی کمتر نفرت انگیز و مایل به انجام آن بودند.

    با این حال، حتی کسانی که رتبه پایین‌تر و قدرت کمتری دارند، تقریباً مطمئناً بیش از آنچه که تصور می‌کنند، برای ارائه دارند. آلن کوهن و دیوید برادفورد در کتاب خود تحت تأثیر نفوذ بدون اقتدار خاطرنشان می‌کنند که بیشتر مردم تمایل دارند به منابعی که دیگران برای آنها ارزش قائل هستند بسیار محدود فکر کنند. آنها روی چیزهای ملموس و مرتبط با وظایف مانند پول، ارتباطات اجتماعی، پشتیبانی فنی و اطلاعات تمرکز می‌کنند، در حالی که دارایی‎های کمتر آشکار مانند قدردانی، شناخت و شهرت افزایش یافته را نادیده می‌گیرند. به عنوان مثال، اگرچه مربیان معمولاً دوست دارند به دیگران کمک کنند، اما وقتی از آنها برای کمک تشکر می‌شود، بیشتر از آن لذت می‌برند.

    هرچه ابراز قدردانی صمیمانه‌تر باشد، ارزش آن برای گیرنده بیشتر است. یک جوان حرفه‌ای که می‌شناسیم به ما گفت که وقتی 30 ساله شد، به 30 نفری که احساس می‌کرد بیشترین سهم را در رشد حرفه‌ای‌اش داشته‌اند، نامه نوشت و از آنها تشکر کرد و روش‌های خاصی را که هرکدام به او کمک کرده‌اند را شرح داد. دریافت کنندگان بدون شک از به روز رسانی و تأیید شخصی قدردانی کردند.

    وقتی قدردانی به صورت عمومی ابراز می‌شود، می‌تواند شهرت یک مشاور را در محل کار نیز افزایش دهد. به تأثیری فکر کنید که وقتی رئیس خود را برای همکاران و مافوق خود ستایش می‌کنید، و تمام راه‌هایی را که زیر نظر او پیشرفت کرده‌اید، بیان می‌کنید.

    مردم همچنین از کسانی قدردانی می‌کنند که ارزش‌ها و هویت آنها را درک می‌کنند و باعث می‌شوند احساس کنند که در آن حضور دارند. خوان، یک مدیر اجرایی آرژانتینی مستقر در دفتر یک شرکت مدیریت املاک کانادایی در تورنتو، درباره هندریک، یک استخدامی جوان از آلمان به ما گفت که همه در دفتر را برای پیوستن به یک سری بازی‌های فوتبال که خودش به تنهایی سازماندهی می‌کرد، جمع کرد.

    هموطنان خارج شده‌اش و تعداد زیادی هم بودند، زیرا نیروی کار شرکت در سطح بین المللی متنوع بود، سرانجام با همکارانشان کاری سرگرم کننده داشتند و موقعیت و ارتباطات هندریک بلافاصله بالا رفت. او با وجود موقعیت کم قدرت خود، چیز جدیدی را به روی میز آورده بود.

    همچنین ممکن است بینش یا دانش منحصربه فردی داشته باشید که می‌تواند برای کسانی که با آنها ارتباط برقرار می‌کنید مفید باشد. به عنوان مثال، افراد جوان اغلب نسبت به همکاران ارشد خود در مورد روندهای نسلی و بازارها و فناوری‌های جدید مطلع هستند. گرونیتزکی یک نمونه بارز است. او گفت: «می‌دانستم می‌توانم چیزی را برای جفرسون هک بیاورم، که تخصص در هیپ هاپ بود. این رابطه در نهایت به یک خیابان دو طرفه تبدیل شد.

    وقتی بیشتر به آنچه می‌توانید به دیگران بدهید فکر می‌کنید تا آنچه می‌توانید از آنها دریافت کنید، شبکه سازی کمتر خود تبلیغی و فداکارانه‌تر به نظر می‌رسد و بنابراین ارزش بیشتری برای وقت شما دارد.

     

    1. یک هدف بالاتر پیدا کنید:

    عامل دیگری که بر علاقه و اثربخشی افراد در شبکه سازی تأثیر می‌گذارد، هدف اولیه‌ای است که آنها هنگام انجام آن در ذهن دارند. در شرکت حقوقی که ما مطالعه کردیم، متوجه شدیم که وکلایی که بر مزایای جمعی ایجاد ارتباطات (حمایت از شرکت من و کمک به مشتریانم) به جای وکلای شخصی (حمایت یا کمک به حرفه من) تمرکز می‌کنند، احساس واقعی‌تری داشتند و در حین شبکه بد کمتری داشتند، احتمال بیشتری داشت که به شبکه متصل شوند و در نتیجه ساعات پرداختی بیشتری داشتند.

    هر فعالیت کاری زمانی جذاب‌تر می‌شود که به هدفی بالاتر مرتبط باشد. بنابراین شبکه خود را با این شرایط چارچوب بندی کنید. ما این رویکرد را دیده‌ایم که به مدیران زن کمک می‌کند تا بر ناراحتی خود در مورد پیگیری روابط با روزنامه نگاران غلبه کنند. وقتی به آنها یادآوری می‌کنیم که صدای زنان در تجارت کمتر ارائه می‌شود و توجه رسانه‌ای که از ایجاد شبکه‌های قوی‌تر ناشی می‌شود ممکن است به مقابله با تعصب جنسیتی کمک کند، بی‌میلی عمیق‌شان اغلب فروکش می‌کند.

    Andrea Stairs، مدیر عامل eBay Canada، چنین تغییری در دیدگاه داشت. او به ما گفت: “من باید بر این احساس غلبه می‌کردم که قرار دادن خودم در رسانه‌ها خودمحور و نامناسب است. (من متوجه شدم که دید من در واقع برای شرکتم و به طور کلی برای تصویر زنان در دنیای تجارت خوب است. دیدن حضور رسانه‌ای خود به عنوان راهی برای حمایت از همکارانم و سایر زنان حرفه‌ای، مرا آزاد کرد تا دست به اقدامی بزنم و ارتباطاتی را که قبلاً ایجاد نکرده بودم، در آغوش بگیرم.)

    بسیاری از ما، اگر نه بیشتر ما، در مورد شبکه دوسوگرا هستیم. ما می‌دانیم که این برای موفقیت حرفه‌ای ما بسیار مهم است، با این حال به نظر ما آن را مالیات زا و اغلب ناپسند می‌دانیم. این استراتژی‌ها می‌توانند به شما کمک کنند بر بیزاری خود غلبه کنید. با تغییر ذهنیت ترفیع، شناسایی و کشف علایق مشترک، گسترش دیدگاه خود نسبت به آنچه باید ارائه دهید و انگیزه دادن به خود برای هدفی بالاتر، در ایجاد روابطی که برای همه به ثمر می‌رسد هیجان زده‌تر و مؤثرتر خواهید شد.

    رضا براتی

    رضا براتی هستم، از سال ۸۸ فعالیتم در فضای دیجیتال آغاز شد. بعد از گذراندن چالش‌های فراوان در کسب و کارهای دیجیتال در سال‌های گذشته توانستم در پروژه‌های زیادی به عنوان یک لیدر و یا کوچکترین عضو در تیم‌های اجرایی حضور پیدا کنم. تجربیات من اجرایی بر پایه مدیریت پروژه‌ است که مناسب برای مدیران بازاریابی، تبلیغات‌چی ها، کارآموزها و سرمایه‌گزاران حوزه دیجیتال است. نیاز به مشاوره دارید؟ با من تماس بگیرید.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    By commenting you accept the Privacy Policy

    انتقال تجربه در دنیای دیجیتال

    همه‌ی ما تو زندگی کاری و شخصیمون کارهایی انجام دادیم که یک تجربه ارزشمند محسوب می‌شوند، تجربیاتی که با پول و رابطه به دست نمیان، این تجربیات رو با من به اشتراک بزارید.

    Scroll to Top