پارانوئیدها و پارانوئیدسازها در فضای کار ایران
قبل از شروع به نوشتن این دلنوشته لازم میدونم از مدیرانی تشکر کنم که برای تخصص روانشناسی خودشان ارزش زیادی قائل هستند و مشکلات تخصصی را با استفاده از علم روانشناسی حل و فصل میکنند، این موضوع از آن جهت پر اهمیت است که وقتی تیمهای داخلی یک سازمان در معرض شکست هستند مدیران به ایرادات آگاه هستند، اگر موضوع فنی باشد متخصصین امر میتوانند آن را حل کنند اما اگر از جنبه منابع انسانی این موضوع دچار اختلال باشد در صورتی سازمان به مسیر اصلی خود باز میگردد که مدیران توانسته باشند مسئله را در درون نیروی انسانی حل کنند، اینکه شناخت داشته باشند چه فردی با چه نوع رفتار و شخصیتی درون تیمشان است، دانستن این موضوع از دید من مرگ و زندگی است، در این مطلب میخواهم راجع به افراد پارانوئید چند مثال و چند تجربه را مطرح کنم که در محیط کار همکاری با ایشان را تجربه کردهام به همراه چند نمونه از راهحل هایی که به صورت غریزی و یادگیری پیاده کردهام و گاها شکست خوردم و گاها پیروز شدم. این نکته را هم بگویم که در مقاطعی هم خود من به عنوان یک شخص پارانوئیذ عمل میکردم اما توانستم از این مصیبت خارج شوم و به مسیر بازگردم که بد نیست یکی از تجربیاتم را در این زمینه بخوانید.
“بنده معتقد هستم شرکتهایی که فرهنگ پارانوئیدسازی دارند مشابه غدد سرطانی میمانند که یک روز سیستم را از کار میاندازند”
چرا این موضوع اهمیت بالایی دارد؟
این روزها شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران در حال تغییرات زیادی است که گاها نگرانیهایی را هم برایمان ایجاد میکند، مشکلاتی از جنس کاهش درآمد، نداشتن پشتوانههای مالی، نداشتن سیستم تولید با کیفیت، افزایش هزینههای تولید و … ، مشکلاتی که به صورت دومینو در کنار یکدیگر قرار میگیرند و آینده کاری و اجتماعیمان را دستخوش تغییر میکنند. اما چه میشود که هر روز نسبت به روز قبلمان در نقطهای عقبتر ایستادهایم یا پیشرفت کردهایم اما نه آنقدر که پیشبینی میشد و یا چرا اصلا یک شرکت بزرگ در حال ضرردهی است و یک شرکت کوچک در حال ورشکستی؟
مطمنا هر کدام از این موارد دلایل و ریشه های فراوانی میتواند داشته باشد، اما چیزی که من امروز به آن ایمان آوردهام و به تنهایی میتواند یک شرکت را از پادرآورد وجود یک پدیده پرتکرار به اسم پارانوئید است، یا بهتر است بگوییم “افراد پارانوئید” و “سازمانهای پارانوئیدساز”.
در سالهای گذشته شرکتهای زیادی را دیدم که ورشکست کردند، دوستان زیادی را دیدم که شکست خوردند، سازمانهای پیشرویی را دیدم که از رقبایشان عقب افتادهاند که احتمالش ۱ در میلیون بود اگر این پدیده را حذف میکردیم، سالهای زیادی است که با دوستانم راجع به موضوعات درون سازمانی صحبت میکنیم، چالشهای تیم سازی و خلق ارزش و هر بار هم در کنار امیدواریها نقاط تاریکی را هم به هم نشان میدادیم که از کنترل ما خارج بود و به جد از آن فراری بودیم، این مسئله انقدر برای من پررنگ شد که دیگر طاقت نیاوردم و دست به کیبورد شدم و این دلنوشته را شروع کردم و داستانم را از همین امروز مینویسم:
شروع یک چالش در پروژه سئو
امروز شنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۱ است و شروع روز من با یک جلسه برای پروژه سئوبرندینگ یک کمپانی تکنولوژی بود که تقریبا از آبان ماه ۱۴۰۰ شروع شده و جلسه سوم تحویل گزارش بود، ۲ گزارش اول برای کارفرما قابل قبول بود که پرداختیها منظم انجام شده بود اما گزارش سوم با یک مشکل روبه رو شده بود که خودم هم آن را پیش بینی میکردم و آن هم افت شدید رتبه کلمات کلیدی بود و برای معدود دفعات در پروژههای سئو در مقابل کارفرما حرفی برای گفتن نداشتم جز زمان اجرای لایهی سوم که هیچ ربطی به مشتری نداشت و تماما مربوط به تیم داخلی آژانس است(سئو برندینگ تفاوتهایی با سئو کلمات کلیدی دارد که در یک مقاله دیگر میتواند قرار بگیرد).
پروژه در مرحله دوم عملکرد خوب خود را نشان داد و طبق عادت همیشگی من که انجام و ساختن است، پروژه را به تیم سئو تازه تاسیس آژانس انتقال دادم و تیم سئو در مرحله سوم نیازمند چند ساعت زمان بود که کیوردریسرچ مجدد را انجام دهد و PBN روی لایه سوم قرار بگیرد، کاری که به گفتهی متخصصین سئو لبهی تیغ است اما انجامش زمان زیادی نمیبرد ولی ما یک مشکل عجیب داشتیم آن هم انجام کار ۲ ۳ ساعته بود که تقریبا ۲ ماه زمان برد و در نهایت هم انجام نشد تا خودم دوباره پای سیستم نشستم و کار را انجام دادم. این زمان باعث هدر رفت نتایج در پروسه سئو شد، نکته جالب اینجاست که این کار به درخواست فرد مورد نظر در بخش سئو آژانس پیش میرود، با این دیالوگ که: “اگر این پروژه را بگیریم تیم را به بهترین شکل میسازیم” و من به عنوان مدیر واحد فروش خودم را مسئول میدانم که تمام تلاشم را بکنم تا این هدف محقق شود.
قبلتر هم تقریبا ۳ ماه برای یسری فایل سئو که قرار بود پروپوزالش نوشته شود معطل ماندم و تقریبا ۱۰ ماه برای بالا آمدن سایت شرکت منتظر این شخص بودم و هر بار با خوشرویی قولهایی میداد که حدس میزدم نتیجهای محقق نمیشود و در هر بار خودم بعد از اعتماد به این شخص مجبور میشدم که کار را انجام دهم.
همکاری با چند پارانوئید بدخیم
در اینجا چند تجربه همکاری با افراد پارانوئید را به صورت خلاصه یادداشت میکنم و بعد از آن به بررسی شخصیت این افراد میپردازم:
- بعد از ورود من به یک آژانس تبلیغاتی که به منظور بهبود شرایط تیمهای داخلی و فروش انجام شد تجربهای گرانبها برایم به همراه داشت، افراد زیادی در این شرکت حضور داشتند و اولش برایم جالب بود که ک.م با روی خوش همیشه از من درخواست مشورت و کمک میکرد، اما بعد از تصمیمگیری و شروع یک کار مشترک، اقدام به پرخاشگری و بهم ریختن اوضاع میکرد و چندین بار نزدیک به انجام کار آن را بهم میریخت دقیقا مثل یک کودک که پازل را بهم میریزد، انقدر این رفتارها پیچیده بود که راهحلی برایش نداشتم تنها کاری که میتوانستم انجام دهم نادیده گرفتنش بود. اما بازهم آسیب میدیدیم مثلا تو یک بازهی زمانی که سرپرست گرافیک دیجیکالا در حال خروج از این کمپانی خوب بود توانستم نظرش را جلب کنم و در بین انتخابهایی که بین اسنپ و چند گزینه خوب دیگر داشت به فیلیپ بیارمش تا مشکل گرافیک این آژانس حل شود، اما بعد از گذشت ۱ هفته بنده خدا پا به فرار گذاشت، چندین بار دیگر هم متخصصین در حال ورود با دیدن صحنههای عجیب مجبور به ترک مجموعه شدند، این موضوع انقدر ادامه پیدا کرد که براساس یک الگوی رفتاری که توسط ایران تلنت پیاده شد از مجموعه خارج شد.
- همزمان با این موضوع ن.ح را هم در کنارمان داشتیم، در مورد ن.ج یک موضوع را هیچوقت نفهمیدم، آن هم این بود که باه اینجا آمده که ترمز دستی را بکشد و یا اینکه روش کارش همین است و در بازار ایران به دلیل نبود متخصص تبدیل شده بود به یک نیروی متخصص از نظر کارفرماها، از دید من که اندک هم نیستم ایشان هیچ تخصصی نداشت، ایشان در تمام جلسات ۲ رفتار مشخص داشت و اگر نسبت به این دو مورد آگاه بودی میتوانستی از آسیب بیشتر جلوگیری کنی آن هم تعداد بالای دروغ و فریادهای گوشخراشش بود، من این دو مورد را در یک شرکت دیگر تجربه کرده بودم و تقریبا با راههای مقابله با این موضوع آشنا بودم و در پروژهها دائم چکلیست آماده میکردم و تمام صحبتها را یادداشت میکردم تا چیزی از قلم نیافتد و در نهایت صحبتهایی که مغایرت داشتند را مطرح میکردم تا در نهایت این روش مفید واقع شد، هرچند تمام تلاشش را کرد تا بیشترین آسیب را بزند اما در نهایت جلوی ضرر را از هرجا بگیری منفعت است.
- در یک موسسه که به عنوان مشاور مارکتینگ کنارشان بودم موضوع خیلی جالبی را دیدم که گفتنش خالی از لطف نیست، مدیرعامل مجموعه یک پارانوئید سخت بود، تصور اینکه افراد به صورت دائم در حال دور زدنش هستند خواب شب را از او گرفته بود، تغییرات در تیم این موسسه به شدت عجیب بود، طوری که در ۳ ماه از ۱۴ متخصص ۱۱ نفرشان از مجموعه یا خارج شدند و یا اخراج شدند، در کنار مدیر عامل یک شخص پارانوئید دیگر هم به اسم مونا بود که هر کس جلو راهش قرار میگرفت را به یک نحوی حذف میکرد و هرچیزی که ساخته میشد را به شکلی حساب شده خراب میکرد دقیقا مشابه ک.م، در این ماجرا من به عنوان یک شاهد بودم و تمام راهنماییهایمان در جهت ایجاد توسعه و تکنیک فنی بود، اما اینکه میدیدم متخصصین کاربلد دائم مورد بیلطفی قرار میگیرند رنج میکشیدم و کاری از دستم برنمیامد.
- شخص پارانوئید دیگهای که تو این مجموعه کنارم قرار گرفت شاید از شایعترین مواردی باشه که در سازمانها میبینیم، استراتژی این افراد جلب اعتماد افراد کلیدی است و بعد به یکباره ضربه کاری وارد میکنند و خودشان را بالا میکشند که با توجه به تجربیاتم هرشخصی را که تو این مرحله دیدم به سادگی حذف شدند و حسرت داشتن یک همکار خوب دیگه رو از ما گرفتند. ش.ر
- در حال ساخت تیم سئو در ایران نوین بودم که با یک حس و حال خوب سختیهارو پشت سر میگذاشتم و زیاد دردهارو به روی خودم نمیاوردم تا رسید به روزی که با یک مصاحبه جالب روبهرو شدم، م.خ خیلی خوش فکر و تکنیکال بود و میدونستم که کارش رو بلده، اما ایراداتی هم داشت که از زهر هم تلخترش میکرد، هرجا به عنوان تیم کنار هم قرار میگرفتیم تمام فکر و ذکرش را صرف پیدا کردن یک راه برای تخریب میکرد، تصور کنید که نیروی شما تمام روز به دنبال پیدا کردن یک سوتی یا آتو از شما میگردد تا آن را هوار بزند، بارها هم ناموفق بود اما اون یک همراه دیگه با جایگاه مدیرواحد را کنارش دارد، تصور قرار گرفتن بین یک پارانوئید و استاد مثلث کارپمن الانش هم من رو داره اذیت میکنه، شاید این ترکیب تنها جایی باشه که هیچوقت به اصلاحش امیدی نداشته باشم.
افراد پارانوئید را چگونه بشناسیم
اما اینکه افراد پارانوئید در چه دسته شخصیتهایی قرار میگیرند و چه رفتارهایی دارند شاید جالب باشه، که اینجا چند مورد از رفتارهای این نوع شخصیت را مینویسم:
- تصور میکنند اطرافیان قد سوءاستفاده و یا فریب او را دارند.
- نسبت به تعهد یا وفاداری دیگران مشکوک هستند.
- از مسائل شخصی زندگی خود به دیگران چیزی نمیگویند، میترسند دیگران علیه خودشان از این اطلاعات استفاده کنند.
- به کسی اعتماد نمیکنند.
- اطرافیانشان را نمیبخشند.
- کینهتوز هستند.
- انتقاد ناپذیر و بسیار حساس هستند.
- با خشم و عصبانت واکنش نشان میدهند.
- هر چیزی را خیلی سریع تلافی میکنند.
- تصور میکنند دیگران قصد حمله به شخصیت آنها را دارند.
- بدون اینکه دلایل واقعی وجود داشته باشد به همکاران و دوستان خود شک کرده و به آنها خیانت میکند.
- نگاههای تصادفی دیگران را بد تعبیر میکنند.
- روابط آنها با دیگران سرد است و فاصله خود را با دیگران حفظ میکنند.
- احتمال دارد شخصیتی کنترل کننده و حسود داشته باشند.
- همیشه حق با آنهاست و خود را مسئول هیچ مشکلی نمیدانند.
- نمیتوانند آرام باشند.
- برخوردشان با دیگران خصمانه است.
- دعوایی هستند.
برای خواندن بیشتر در مورد شخصیتهای پارانوئید میتوانید این مقاله را بخوانید.
چرا به اینجا رسیدیم؟
چند شب پیش با محسن صحبت میکردم که به یک نکته خیلی جالب اشاره کرد، محسن راجعبه این موضوع صحبت میکرد که در کل دنیا یک مشکل جدی پیش اومده و اون هم اینکه افراد نمیتونن روی کارشان تمرکز کنند هرچقدر هم که پول بگیرند بازهم میانگین تمرکز بر روی کارشان به شدت پایین اومده که من هم یک حدس به دلیل این مشکل اضافه میکنم اونم اینکه کنترل نشدن افراد پارانوئید در محیط کار باعث ایجاد ناامیدی در موفقیت کل تیم میشه و این مسیر به صورت دومینو به تمام افرادی که با این افراد روبهرو میشوند منتقل میکند و در نهایت یک نتیجه نا مساعد رو میسازه.
ترسناکترین بخش این موضوع سازمانهایی هستند که با فرهنگ پارانوئید فعالیت میکنند و من اون ساختمان رو شبیه یک کندو از زنبورهایی میبینم که به هرکجا میرسند نیش خودشان را میزنند و باور دارند که موفقیت یا شکستشان در گرو شکست دیگران است.
حال این موضوع را بیایید در نتایجی که روی بیلبورد و تیوی و دیجیتال یا اصلا هر محصولی که خریداری میکنید یا سازمانی که به آن مراجعه میکنید و میبینید بسط دهید و میبینیم هیچکس دلیل خیلی از ضعفهای اجرایی را افراد پارانوئید اعلام نمیکند.
من راجع به یک فرد خاص این مسئله را مطرح نمیکنم، چیزی که مشکل ساز شده است فرهنگ پارانوئید ساز است، فرهنگی که میتواند به دست همهی اجزای یک سازمان حل شود و افراد پارانوئید را هم به سمت موفقیت هدایت کند، این شخص یا فرهنگ میتواند یک مشتری باشد و یا یک متخصص و مدیر هیچ تفاوتی ندارد در نهایت نتایج برای تمام جامعه تحت تاثیر قرار میگیرد.
سازمانهای پارانوئیدساز
به شدت معتقد هستم که سازمانها تاثیر زیادی در شکلگیری شخصیت افراد در جامعه دارند، آن جا که فرد در خانواده و مدرسه موضوعات را از یک نگاه متفاوت بررسی میکند و زمانی که مسئله موفقیت شغلی و مالی میشود رفتارها متفاوت میشوند و براساس یادگیریهای سابق و تجربیات امروز یک شخصیت ترکیبی میتواند شکل بگیرد، دقیقا مثل ترکیبات شیمی، جایی میبینیم که یک شخص خوش انرژی با مواجه شدن با نوعی رفتارها مسیرش را تغییر میدهد و برعکس که جزیی شدن تو این موضوع یک مسئله کاملا تخصصی و مدیریتی است و باید به صورت عمیق بررسی شود، یکی از کتابهایی که میتواند به افراد و سازمانها کمک کند که پارانوئیدسازی را مدیریت کنیم کتاب رفتار سازمانی نوشته مریم خسروی میرزایی است.
دکتر دنیل فریمن و دکتر جیسون فریمن در کتاب غلبه بر پارانویا و افکار بدبینانه، با تجارب علمی و عملی سالیان دراز خود کوشیدهاند تا علل پدیدآورندهی بیماری فراگیر پارانویا و نیز راههای غلبه بر آن را به خوانندگان خود نشان دهند.
به امید روزی که کار تیمی را یاد بگیریم و به این درک برسیم که موفقیت در گروه داشتن هدف و تلاش زیاد است، شکست هم جزیی ابزارهای موفقیت است.
چند روش جالب برای همکلامی با افراد پارانویا
دیدگاهتان را بنویسید