×

    وبلاگ

    مزایا و معایب مدیریت استراتژیک

    مزایا و معایب مدیریت استراتژیک

    این مقاله به منظور درک واقعی برخی از مزایا و معایب اجرای یک سیستم مدیریت استراتژیک طراحی شده است.

     

    مدیریت استراتژیک در مقابل برنامه ریزی استراتژیک

    من عمداً از کلمات برنامه ریزی استراتژیک استفاده نکرده‌ام و از مدیریت استراتژیک استفاده کرده‌ام. وبستر برنامه ریزی را اینگونه تعریف می‌کند: «یک مسیر اقدام پیشنهادی یا مورد نظر، یا یک طرح تدوین شده که مراحل رویه را تعیین می‌کند». آکسفورد برنامه ریزی را به عنوان روش فرموله شده یا سازماندهی شده‌ای که به وسیله آن یک کار باید انجام شود تعریف می‌کند. با این حال، وقتی به مدیریت فکر می‌کنیم، تمایل داریم به رویکرد سیستمی برای بهینه سازی سازمان فکر کنیم.

    برنامه ریزی استراتژیک هنوز مفهوم فرآیندی گسسته، مجزا و مستقل از کسب و کار یک سازمان را دارد. در حالی که مدیریت استراتژیک به برنامه ریزی، اجرا، ارزیابی، نگهداری مداوم و تنظیم استراتژی سازمان اشاره دارد. از آنجایی که معتقدم مدیریت استراتژیک یک جنبه جدایی ناپذیر از کسب و کار یک سازمان است و نه تنها یک بار در هر سه سال یک بار عقب نشینی، در سراسر این مقاله از عبارت مدیریت استراتژیک استفاده کرده‌ام.

     

    مزایای مدیریت استراتژیک

    • مسئولیت هیئت مدیره را برکنار می‌کند:

    اولین دلیلی که اکثر سازمان‌ها برای داشتن یک فرآیند مدیریت استراتژیک بیان می‌کنند این است که مسئولیت هیئت مدیره را انجام می‌دهد.

     

    • اجبار یک ارزیابی عینی:

    مدیریت استراتژیک نظم و انضباطی را فراهم می‌کند که هیئت مدیره و مدیریت ارشد را قادر می‌سازد تا در واقع یک گام به عقب از تجارت روزمره بردارند تا به آینده سازمان فکر کنند. بدون این نظم و انضباط، سازمان می‌تواند صرفاً به حل مسئله یا مشکل بعدی بدون در نظر گرفتن تصویر بزرگ‌تر مشغول شود.

     

    • چارچوبی برای تصمیم گیری فراهم می‌کند:

    استراتژی چارچوبی را فراهم می‌کند که در آن همه کارکنان می‌توانند تصمیمات عملیاتی روزانه بگیرند و درک کنند که این تصمیمات همگی سازمان را در یک جهت واحد حرکت می‌دهند. اطلاع از تمام تصمیماتی که مدیر اجرایی باید اتخاذ کند برای هیئت مدیره ممکن نیست (و نه واقع بینانه یا مناسب) و نه ممکن است (و نه واقع بینانه یا عملی) که مدیر اجرایی از همه تصمیماتی که کارکنان خواهد گرفت اطلاع داشته باشد.

    استراتژی چشم اندازی از آینده ارائه می‌دهد، هدف و ارزش‌های یک سازمان را تأیید می‌کند، اهداف را تعیین می‌کند، تهدیدها و فرصت‌ها را روشن می‌کند، روش‌هایی را برای استفاده از نقاط قوت و کاهش نقاط ضعف (حداقل) تعیین می‌کند. به این ترتیب، چارچوب و مرزهای روشنی را تعیین می‌کند که در آن می‌توان تصمیم گیری کرد.

    اثر تجمعی این تصمیمات (که می‌تواند در طول سال به هزاران نفر برسد) می‌تواند تأثیر بسزایی در موفقیت سازمان داشته باشد. ارائه چارچوبی که در آن مدیر اجرایی و کارکنان بتوانند این تصمیمات را اتخاذ کنند، به آنها کمک می‌کند تا تلاش‌های خود را روی چیزهایی متمرکز کنند که به بهترین وجه از موفقیت سازمان حمایت می‌کند.

     

    • از درک و خرید پشتیبانی می‌کند:

    اجازه دادن به هیئت مدیره و کارکنان در بحث استراتژیک، آنها را قادر می‌سازد تا مسیر، چرایی انتخاب آن جهت و مزایای مرتبط را بهتر درک کنند. برای برخی افراد، دانستن کافی است. برای بسیاری از مردم، برای به دست آوردن حمایت کامل آنها نیاز به درک آنها دارد.

     

    • اندازه گیری پیشرفت را فعال می‌کند:

    یک فرآیند مدیریت استراتژیک سازمان را مجبور می‌کند تا اهداف و معیارهای موفقیت را تعیین کند. تنظیم معیارهای موفقیت مستلزم آن است که سازمان ابتدا تعیین کند که چه چیزی برای موفقیت مستمر آن حیاتی است و سپس تعیین اهداف را مجبور کند و این اقدامات حیاتی را در مقابل هیئت مدیره و مدیریت ارشد نگه دارد.

     

    • دیدگاه سازمانی را ارائه می‌دهد:

    پرداختن به مسائل عملیاتی به ندرت به کل سازمان و ارتباط متقابل اجزای مختلف آن نگاه می‌کند. مدیریت استراتژیک یک دیدگاه سازمانی دارد و به همه اجزا و روابط متقابل بین آن اجزا نگاه می‌کند تا استراتژی بهینه برای کل سازمان و نه یک جزء واحد ایجاد کند.

     

    معایب مدیریت استراتژیک

    • آینده آنطور که پیش بینی می‌شد پیش نمی‌رود:

    یکی از انتقادات عمده به مدیریت استراتژیک این است که سازمان را ملزم می‌کند تا محیط آینده را برای توسعه برنامه‌ها پیش بینی کند و همانطور که همه می‌دانیم پیش بینی آینده کار آسانی نیست. اعتقاد بر این است که اگر آینده آنطور که پیش بینی می‌شود آشکار نشود، ممکن است استراتژی اتخاذ شده را باطل کند.

    تحقیقات اخیر انجام شده در بخش خصوصی نشان داده است که سازمان‌هایی که از فرآیند برنامه ریزی استفاده می‌کنند، نسبت به سازمان‌هایی که برنامه ریزی نمی‌کنند، به عملکرد بهتری دست می‌یابند، صرف نظر از اینکه واقعاً به هدف مورد نظر خود رسیده‌اند یا خیر. علاوه بر این، رویکردهای مختلفی برای برنامه ریزی استراتژیک وجود دارد که به پیش بینی آینده وابسته نیستند.

     

    • می‌تواند گران باشد:

    شکی نیست که در بخش غیرانتفاعی سازمان‌های زیادی وجود دارند که توانایی استخدام مشاور خارجی برای کمک به توسعه استراتژی خود را ندارند. امروزه داوطلبان زیادی وجود دارند که می‌توانند به سازمان‌های کوچک‌تر و همچنین آژانس‌های تامین مالی کمک کنند که از هزینه‌های استخدام مشاوران خارجی در توسعه استراتژی حمایت می‌کنند.

    صرف نظر از این، مهم است که اطمینان حاصل شود که اجرای یک فرآیند مدیریت استراتژیک با نیازهای سازمان سازگار است و کنترل‌های مناسب برای اجازه دادن به بحث هزینه، فایده قبل از اجرای یک فرآیند مدیریت استراتژیک اجرا می‌شود.

     

    • سود بلند مدت در مقابل نتایج فوری:

    فرآیندهای مدیریت استراتژیک به گونه‌ای طراحی شده‌اند که مزایای بلند مدتی را برای سازمان فراهم کنند. اگر به دنبال فرآیند مدیریت استراتژیک برای رسیدگی به یک بحران فوری در سازمان خود هستید، اینطور نیست. همیشه منطقی است که به بحران‌های فوری قبل از تخصیص منابع (زمان، پول، افراد، فرصت‌ها، هزینه‌ها) به فرآیند مدیریت استراتژیک رسیدگی شود.

     

    • مانع انعطاف پذیری می‌شود:

    هنگامی که شما یک فرآیند مدیریت استراتژیک را انجام می‌دهید، منجر به نه گفتن سازمان به برخی از فرصت‌های موجود می‌شود. این ناتوانی در انتخاب همه فرصت‌های ارائه شده به یک سازمان گاهی اوقات ناامید کننده است. علاوه بر این، برخی از سازمان‌ها یک فرآیند مدیریت استراتژیک را توسعه می‌دهند که بیش از حد رسمی می‌شود.

    فرآیندهایی که به این تثبیت تبدیل می‌شوند، فاقد نوآوری و خلاقیت هستند و می‌توانند توانایی سازمان را برای توسعه استراتژی‌های خلاقانه خفه کنند. در این سناریو، فرآیند مدیریت استراتژیک به ابزاری تبدیل شده است که اکنون توانایی سازمان را برای تغییر و انطباق مهار می‌کند.

    راه سومی که می‌توان از انعطاف پذیری جلوگیری کرد، از طریق همسویی و یکپارچه سازی استراتژیک در سازمان است. سازمانی که به خوبی با استراتژی خود هماهنگ است، ساختار، هیئت مدیره، کارکنان و سیستم‌های عملکرد و پاداش خود را مورد توجه قرار داده است.

    این همسویی تضمین می‌کند که کل سازمان در جهت درست حرکت می‌کند، اما می‌تواند از سازگاری سازمان جلوگیری کند. مجدداً، انواع رویکردهای جدیدتری برای توسعه استراتژی وجود دارد که در بخش خصوصی مورد استفاده قرار می‌گیرد (آنها هنوز به طور گسترده در بخش غیرانتفاعی پذیرفته نشده‌اند) که استراتژی می‌سازند و به مسائل سازگاری سازمانی می‌پردازند.

     

    خلاصه

    مانند هر فرآیند یا ابزار دیگری، یک فرآیند مدیریت استراتژیک هم مزایا و هم معایبی دارد. متأسفانه، بسیاری از معایب به دلیل کاربرد نامناسب (اغلب توسط مشاوران ضعیف) در مقابل محدودیت‌های ذاتی است. مانند هر ابزار یا فرآیندی، شما به عنوان مشتری مسئولیت نهایی را دارید تا اطمینان حاصل کنید که فرآیند مدیریت استراتژیک که استفاده می‌کنید برای نیازهای شما مناسب است. در حالی که من معتقدم که مدیریت استراتژیک به شکلی می‌تواند به طور مفید برای اکثر سازمان‌ها اعمال شود، این شما هستید (مشتری) که در نهایت مسئول استفاده یا عدم آن هستید.

    رضا براتی

    رضا براتی هستم، از سال ۸۸ فعالیتم در فضای دیجیتال آغاز شد. بعد از گذراندن چالش‌های فراوان در کسب و کارهای دیجیتال در سال‌های گذشته توانستم در پروژه‌های زیادی به عنوان یک لیدر و یا کوچکترین عضو در تیم‌های اجرایی حضور پیدا کنم. تجربیات من اجرایی بر پایه مدیریت پروژه‌ است که مناسب برای مدیران بازاریابی، تبلیغات‌چی ها، کارآموزها و سرمایه‌گزاران حوزه دیجیتال است. نیاز به مشاوره دارید؟ با من تماس بگیرید.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    By commenting you accept the Privacy Policy

    انتقال تجربه در دنیای دیجیتال

    همه‌ی ما تو زندگی کاری و شخصیمون کارهایی انجام دادیم که یک تجربه ارزشمند محسوب می‌شوند، تجربیاتی که با پول و رابطه به دست نمیان، این تجربیات رو با من به اشتراک بزارید.

    Scroll to Top